بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين
روزي در پارک عبور مي کردم که برگ هاي زرد افتاده نظرم را جلب کرد.
با خود پرسيدم اين برگ ها با تو چه حرفي دارند؟ در حالي که ميلياردها برگ در اطراف ما ريخته شد.
با اندکي تأمل اين درس را از آن جلسه گرفتم که برگ مي گويد اي انسان تا زمانيکه من به درخت که اصلم بود وصل بودم مفيد بودم و همگان از وجودم استفاده مي کردند. از سايه سازي از هواسازي و . از وقتيکه از درخت جدا شدم مرا به عنوان زباله مي شناسند.
نکند تو اي انسان از من برگ کمتر شوي چرا که من برگ بعد از افتادن فايده اي دارم اما اگر تو اي انسان از اصل خود جدا شوي آثار گند تو قابل تحمل نيست.
شما چه مي انديشي؟
درباره این سایت